"http://www.w3.org/TR/html4/loose.dtd">
Sange Sabor
جمعه 93 آبان 30 :: 8:26 عصر :: نویسنده : sahar
دلم
یک ملاقات غیرمنتظره می خواهد
تا قبله ی بغض ودلتنگی م را
گم کنم
لبخندهایم دیگر تلخند نباشد
دوستت دارم را پیش نویس این وصال
بلا تکلیف کنی
نذر دلت که شبانه باعود عشق!
مرورمی کردی
برایم بخوانی، مثل موسی شبان باخدا..
تکیه گاهم شوی
تا ململ آغوشت لباسم شود ودیگر سوز تنهایی
رااحساس نکنم...
برچسب ها : تنها , شعر عاشقانه , دلم , سوز تنهایی , نظر بدهید ( 1) 3816 در مدرسه عشاق
فعلِ رفتن
جدول صرفی ندارد...!
مریم حیدرزاده خورشید چشمهایت
نوید صبح می دهد مرا
و روشن می کند آسمان فردایم
چه دل انگیز طلوعی
آنگاه که چشم می گشایی
وچه پر غرور
که حک می شوم در نی نی چشمهایت
اینجا خاک بوی تو می دهد
هوا
آب
و هر آنچه که نام تو باشد
چشمهایت دریچه ای به بهشت
و من سرگردان در میان برزخی
که بمانم یا بروم
بر آستان نگاه تو سر نهاده ام
تا تطهیر کنم این تن دلسپرده را
قصه ی چشمهای تو
متبرک می کند شعر من
و نازکای قلم
چه زیبا رقم میزند این قصیده ی نا تمام
چشمهایت دریچه ای به بهشت
به آسمان
به عروج
دریچه ای به آنچه که دوست می دارمش
رویای عشق
1
گفتم : انگور
و چهل روز سکوت کردم
2
باد را دوست دارم
تا زن ها در خیابان راه می روند
3
گاهی اگر تنهایی فرصتی بدهد
مادرم زیر ابروی غم را بر می دارد
4
عروسک گردان اگر اشتباه بازی کردی نترس
هیچ کس عروسک ها را برای بازی اشتباه سرزنش نمی کند
عاقبت یک روز که نزدیک است از دنیایی که در آن بی تو مرده ام زنده خواهم شد به سویت خواهم دوید و تا ابد در آغوشت جان خواهم داد لحظه های با تو بودن … از عمرم حساب نمی شوند
از آخرتم حساب می شوند ، از بهشت . . .
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد
اگر باران بند بیاید از این خانه می روم . . .
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش نقشی ز لیلی و ز مجنون را بکش
عکس حیدر را کنار حضرت زهرا کشید
افسوس ندیدی دل تنگم که چه ها کرد
یک عاشق بی نام و نشان ولوله ها کرد
لبخندقشنگت به چه جرمی شده بنهان
آغوش بلا هم تب آغوش تو را کرد
موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 143794
|
|